دخملی یا پسری؟؟؟؟؟

 خیلی خیلی خوشبختم


برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 23:10 :: توسط : علی دوست گلم
ali

  تصاویر طنز,پ نه پ تصویری


برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 23:0 :: توسط : علی دوست گلم

 

بگی تحویل


برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 22:57 :: توسط : علی دوست گلم

 

اینارو با دنیا عوض نمی کنم


برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 22:51 :: توسط : علی دوست گلم

 

لذت ببرید


برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 22:50 :: توسط : علی دوست گلم
دختر=بدبختی

 

دختر یعنی بدبختی یعنی روزگار سیاهی یعنی روزگارت تو اتاق گونی


برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 22:40 :: توسط : علی دوست گلم
برنامه روزانه پسرا

 


برنامه روزانه یه پسر

۸ صبح: تو رخت خواب…..

 

۹ صبح:
یکم وول میخوره  یه لنگه از پاشو از زیر پتو میده بیرون کفش های مارک دارش هنوز پاشه از پارتی دیشب اومده زحمت در آوردنشم نکشیده….

 

۱۰ صبح:
مامان در و باز میکنه میبینه پسرش خوابه(الهی مادر فدات شه بچه ام تا صبح خونه دوستش کارای پایان نامه اش رو میدیده گناه داره صداش نکنم یکم دیگه بخوابه!)(اه اه حالم به هم خورد)

 

۱۱ صبح: از جا میپره سمت دستشویی………….(اگه نه که باز خوابه)

 

۱۲ صبح یا ظهر:
موبایلشو میبینه ۹۹ تا میس کال  ۱۹۹ تا اس ام اس سرش گیج میره سونیا - رزا- سارا-بهناز -نازی-ژیلا- الناز- بیتا و………اقدس و شوکت هم آخریاشن اوه باز زنگ میخوره؟ سایلنت بهترین راه حله!

 

میشه یه ساعت دیگه هم خوابید!

 

۱ ظهر:
مامان اومد دم در باز خوابه؟ پسر گلم  بابک جان بیدار شو مادر لنگه ظهر پاشو ضعف می کنیا! خوشگلم مامانت قوربونه ابروهای شمشیریت بره ….بابک جاااااان عللللللللللللی (پتو رو میکشه)….ا…مامان!! بزار بخوابم  پاشو دیگه پرتش میکنه

 

۲ ظهر:  ماماااااااااااااان …..ناهار(چه لوس...اییییییییییی)

 

۳ ظهر:
مامااااان جورابام کو؟(پسرا همیشه شلختن)

 

۴عصر: مامااااااااااان ….سوییچ؟؟

 

۵ عصر:
اولین اتو…(مسافرکشی صلواتی پسرا بیشتر برا ثوابش این عمل انسان دوستانه رو انجام میدن)

 

۶ عصر:
به دستور مامان میره دنبال آبجی کوچیکه کلاس زبان البته این کار هم فقط از روی علاقه به خواهر انجام میده نه برای دید زنی چشم ها مثل چراغ پلیس میگرده که کسی از قلم نیوفته البته این کار هم برای نظارت وحس انسان دوستی انجام میده و فقط کافیه یک پسر ۱۰ ساله بیاد بیرون از کلاس خواهر پشت کنکوریشو خفه میکنه که ..آره کلاس مختلطه تو هم این همه کلاس حتما باید بیای اینجا! حالا باشه خونه حسابتو میرسم به لیدا بگو بیاد برسونیمش دیر وقته زشته..(داداش آخه اون که خونه اش ۲ساعت با ما فاصله است….امان از این خواهر ها که درد برادراشونو نمی فهمن نمی دونن برادر جون بیچاره کمک و امداد…)

 

۷ عصر: لیدا خانم شما تشنه تون نیست آبجی؟ تو چی؟ با یه آب زرشک چطورین؟

(زود خودش میخوره دوتا هم میاره میده به خواهرش و لیدا جون سریع راه میوفته یه ترمز شدید که لیدا جان نیازمند به دستمال کاغذی بابک آقا هم که نقشه اش گرفت دستمال حاوی شماره موبایل رو تقدیم میکنه ….)با یه عالمه شرمندگی لیدا که خشکش زده ترجیح میده با مانتوش پاک کنه …

 

۸ غروب: دم خونه لیدا و لحظه فراق ….چه زود دیر می شود….!!!

 

۹ شب: آقا این خانم برسونین به این آدرس با آژانس خواهرو پیچوند…..

 

۱۰شب: یه مهمونی کوچیک طرفای کامرانیه حیلی خلوت فقط از دور شبیه تظاهرات میمونه…

 

۲شب: مادر کجا بودی؟ دلم هزار راه رفت …. چقدر برای پایان نامه ات زحمت میکشی دیگه جون نمونده برات بیا یه لقمه غذا بخور جون بگیری؟ نه مامان خسته ام با لباس تو رختخواب ولو میشه (مادر: الهی مادرت بمیره باز بی غذا خوابید خدا لعنت کنه هر چی دانشگاه بچه های مردم اسیرن برا یه درس هر شب تحقیق!!!)

.

.

.

 


برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 20:20 :: توسط : فاطی
پسرایی که از دست دخترا به کوهها رفتند؟؟؟؟

  دوستام هستن شوخی کردم


برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 19:56 :: توسط : حاجی(مدیر وبلاگ)
توروخدا فقط یه نگاه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 18:54 :: توسط : حاجی(مدیر وبلاگ)
راههایی که دخترا ترشیده نشن.نسخه پزشک

1- یقه اولین خواستگار رو بچسبید كه شاید تنها شتر بخت شما باشه.

2- ناز و لفت و لیس رو بذارید كنار.

3- در معرض دید باشید، گذشت اون زمان كه می‌گفتن: من اون دختر نارنج و ترنجم كه از آفتاب و از سایه می رنجم.

4- سن ازدواج رو بیارین پایین، همون 17 یا 18 خوبه. بالاتر كه برین همچین بگی نگی از دهن می‌افتین.

5- تموم دوست پسراتونو تهدید به ازدواج كنید، اگه موندن چه بهتر، نموندن دورشون رو درز بكشید.

6- دعای باز شدن بخت رو دور گردنتون آویزون كنید، یه وقت كتابشو دور گردنتون آویزون نكنید كه گردن لطیفتون كج می‌شه.

7- پسر‌های فامیل بهترین و در دسترس‌ترین طعمه‌ها هستند، رو هوا بقاپیدشون.

8- رو شكل و شمایل ظاهری پسرها زیاد حساسیت به خرج ندید، پسرهای خوشگل، هستن دچار مشكل...!

9- توی اجتماع بر بخورید، با مردم قاطی شید، با ننه صغرا و بی‌بی عذرا نشست و برخاست كنید، همینا هستن كه شادوماد می‌سازن واستون.

10- یه كم به خودتون برسید، منظورم آرایش و برداشتن زیر ابرو و ریمل و پودر و سایه و كرم شب و روز و ماسك خیار و فر مژه و خط لب و خط چشم و... نیست. حداقل قیافه یه آدم رو داشته باشید.

11- در پوشش دقت كنید، لباس چسب و كوتاه فقط آدمای بوالهوس رو دورتون جمع می كنه، یه پوشش سنگین و اندكی رنگین با حفظ معیارهای دوماد پسند بهترینه.

12- مهمون كه میاد قایم نشید، چای ببرید، پذیرایی كنید، خلاصه یه چشمه بیاین كه بعله ما هم هستیم.

13- سعی كنین از هر انگشتتون هفت نوع هنر بباره كه مامانه بتونه جلوی در و همسایه قر و قمیش بیاد كه دخترم قربونش برم اینجوریه و اونجوریه...

14- تا مامانه و باباهه می‌گن دخترمون دیگه وقته عروسیشه مثل لبوی نپخته سرخ نشین و در برید، در حركات و سكناتتون این نظر رو تایید كنید و دنبالشو بگیرید.

15- بلاخره اگه خدای نكرده می‌خواین جزو اون یك میلیون و هفت صد هزار دختر بی شوهر نباشید (تازه اگه همه پسرای این مملكت دوماد شن، كه نمی شن) هر چی دارید، رو كنید، منظورم اعضا و جوارحتون نیست منظورم كمالات و هنر مندیاتتونه.

16- و اینو بگم كه از هیچ دوره زندگیتون به اندازه وقتی كه با نامزد محبوبتون زیر سایه درخت توی یه پارك خلوت دارید معاشقه می كنید لذت نخواهید برد، حالا به بعدنش كار ندارم.

17- ...و آخرین توصیه اینكه عوض اینكه توی جریانات عشقی خیابونی و زودگذر غرق بشید و مثل كبك سرتونو زیر برف كنید یه خورده به فكر زندگی آینده‌تون بشید و اینقدر از این دست به اون دست نرید چون كثیف می‌شید، می پكید.


برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 16:33 :: توسط : علی دوست گلم
خصوصیات پسرا وقتی عاشق میشن

 

خصوصیات پسرها وقتی عاشق می شوند:


1-نوک دماغشون قرمز والبته بزرگ می شود وبه دماغ دختر مورد نظر اهانت می کنند.
2-حرف های قلمبه سلمبه می زنند وور ور وهرهر می خندند(که از علائم جنون است)
3-اگر زمستان باشه گلوله برفی به دختر مورد نظر می زنند(که الهی دستشون بشکنه)
4-اگر تابستان باشه بطری اب معدنی شان را سر دخترها خالی می کنند
5-ادعا می کنند که از دختر ها بدشون می اید
اخه می دونید چیه؟ اگر این کارها را نکنند تابلو می شوند راستی برام نتیجه اخلاقی این مطلب را بنویسید یه لب تاب به برنده اعطا خواهد شد

.(اگر برنده پسر باشد یه جوراب نشسته هم افزون بر جایزه خواهیم داد)
سازمان شمارش بی نهایتان پسر های محترم(دور از جان)به عدد575790975432780087664یک رقم اضافه کنید وبرای نفر بعدی ارسال کنید
سازمان شمارش اسکول شدگان

.

.

لمپیک پسر هارسید

۱)مخ زدن دختر بسیجی در ۱۰ ثانیه

۲)تحمل کردن و از حال نرفتن در مقابل ۲۰ دختر سمج

۳)دویدن در حیاط مدرسه دخترانه بدون نگاه کردن به اطراف

۴)رقابت با دختران در رشته چونه زنی وپر حرفی وپشت مبایل یا تلفن

۵)ناز کشی ۳ دختر به طور همزمان مطلب دیگه اش: اگر پسرا نبودن؟

۱)اگر پسرا نبودن کی مامان رو دق می داد؟

۲)اگر پسرا نبودن کی خونه رو می کرد باغ وحش؟

۳)اگر پسرا نبودن تو دانشگاه استاد کی ضایع میکرد؟ ۴)اگر پسرا نبودن دخترا به کی میخندیدن؟

۵)اگر پسرا دخترا کیو سر کار می ذاشتن؟

۶)اگر پسرا نبودن دخترا کیو تیغ میزدن؟

۷گر پسرا نبودن تو کلاس کی میرفت کج می اورد؟ ۸)اگر پسرا نبودن کی نمره هاش همیشه تک بود؟

۹)اگر پسرا نبودن دخترا اوقات فراغت نداشتن؟

 

(چاکر هر چی دختره باحاله این آپ به افتخار همه دخترای باحال و نویسنده های گل این وب)


برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 13:22 :: توسط : فاطی
دوستي

یه روز بهم گفت:می خوام باهات دوست بشم ، آخه می دونی من خیلی تنهام....بهش لبخند زدم و گفتم آره می دونم فکر خوبیه منم خیلی تنهام.....یه روز دیگه بهم  گفت:می خوام تا ابد باهات بمونم،آخه می دونی من خیلی تنهام.....بهش لبخند زدم گفتم :آره می دونم منم خیلی تنهام..........یه روز دیگه بهم گفت می خوام برم یه جای دور ،جایی که هیچ مزاحمی نباشه وقتی همه چی حل شد تو هم بیا اونجا ،آخه می دونی من اونجا خیلی تنها می شم.........بهش لبخند زدم و گفتم:آره می دونم منم خیلی تنهام.........یه روز تو نامه برام نوشت:من اینجا یه دوست پیدا کردم،آخه می دونی من اینجا خیلی تنهام......منم به لبخند زیرش کشیدم و نوشتم :آره می دونم منم خیلی تنهام .............یه روز دیگه تو نامه برام نوشت:من قراره با این دوستم تا ابد زندگی کنم، آخه می دونی من اینجا خیلی تنهام....منم یه لبخند زیرش کشیدم و نوشتم :آره می دونم منم خیلی تنهام.........حالا دیگه اون تنها نیست و از بابت خوشحالم و چیزی که بیشتر از همه خوشحالم می کنه اینه که هنوز نمی دونه که من خییییییییییییلی تنهام!


برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 11:56 :: توسط :

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

فاطي جون توهم خوش اومدي

بازديد كننده هاي عزيز شايد ديگه نتونستم زياد مطلب بذارم وآ پ كنم ولي هميشه به يادتونم ببخشيييييييييييييييييد


برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 11:47 :: توسط :

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

 

حاجي ميكشمت به نويسنده هات بگو بنويسن آمار بره بالا

بگو بنويسن

بگو بنويسن

بگو بنويسن


برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, :: 11:30 :: توسط :
من اومدم

 

به نام او به یاد او برای او

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام به همگی

حال شما؟؟؟؟؟؟؟؟من فاطیما هستم یه نویسنده خوب باحال خوشگل با معرفت با وفا و...

خیلی از خودم تعریف کردم نه؟؟؟؟؟؟؟

البته از خود متشکر

میخوام از امروز این وبو بترکونم

امید وارم از مطالب من خوشتون بیاد نیومدم اشکالی نداره ما آماده هر گونه شورش

هستیم

(زنان عجیب ترین موجودات روی کره زمین)

.

.

.

اگر او را ببوسید ، شما یك آقا نیستید.


 اگر او را نبوسید ، اصلاً مرد نیستید !

 اگر از او تعریف كنید ، او فكر می كند دروغ می گوئید و قصد فریب دادن او را دارید . 
 اگر او را ستایش نكنید ، شما پس برای چه خوبید ؟!

  اگر همیشه با او موافق باشید ، یك زن ذلیل هستید .

 اگر موافق نباشید ، شما او را درك نمی كنید .

 اگر زیاد او را ملاقات كنید ، خیلی عجول هستید .

 اگر او را زیاد ملاقات نكنید ، او شما را متهم به خیانت می كند .

 اگر خوب لباس بپوشید ، بچه سوسول هستید .

 اگر نپوشید ، یك پسر كودن هستید .

 اگر كوشش كنید تا رابطه ای دراماتیك بسازید ، او می گوید قدر او را نمی دانید .

 اگر كوشش نكنید ، او فكر می كند دوستش ندارید .

 اگر یك دقیقه تأخیر كنید ، او غر خواهد زد كه منتظر بودن سخت است .

 اگر او تأخیر كند ، خواهد گفت كه این یك روش زنانه است !

 اگر مرد دیگری را ملاقات كنید ، شما از وقتتان خوب استفاده نكرده اید !

 اگر او را با خانوم دیگری ملاقات كنید ، خوب این كاملاً طبیعی است آنها زن هستند !

 اگر فقط گاهی او را ببوسید ، او ادعا خواهد كرد كه شما كاملاً سرد هستید .

 اگر زیاد او را ببوسید ، او فریاد خواهد زد كه دارید از او سوء استفاده می كنید !

 اگر به زن دیگری خیره شوید ، شما را به چشم چرانی متهم می كند !

 اگر او به مرد دیگری خیره شود ، خواهد گفت كه : آنها فقط خوش تیپ هستند !

 اگر صحبت كنید ، آنها می خواهند كه شنونده باشید .

 اگر شنونده باشید ، آنها می خواهند شما صحبت كنید ..
.
.
.
نظر نظر نظر یادتون نره
 
.
.
..
فرشته نگهبان
 

مرد داشت در خیابان حرکت می کرد که ناگهان صدایی از پشت گفت:

اگر یک قدم دیگه جلو بری کشته می شی.

مرد ایستاد و در همان لجظه اجری از بالا افتاد جلوی پاش.


مرد نفس راحتی کشید و با تعجب دوروبرشو نگاه کرد اما کسی رو ندید.


بهر حال نجات پیدا کرده بود.


به راهش ادامه داد.


به محض اینکه می خواست از خیابان رد بشه باز همان صدا گفت:


ایست!


مرد ایستاد و در همان لحظه ماشینی با سرعت عجیبی از جلویش رد شد.


بازم نجات پیدا کرد.


مرد پرسید تو کی هستی و صدا جواب داد :


من فرشته نگهبان تو هستم.


مرد فکری کرد و گفت:


پس اون موقعی که من داشتم ازدواج می کردم تو کدوم گوری بودی؟

 

 

 

 

 

.

.

.

.نظر نظر نظر یادتون نره

(قصه چت)

.

.

شدم با چت اسیر و مبتلایش / شبا پیغام می دادم از برایش
به من می گفت هیجده ساله هستم / تو اسمت را بگو، من هاله هستم
بگفتم اسم من هم هست فرهاد / ز دست عاشقی صد داد و بیداد
بگفت هاله ز موهای کمندش / کمان ِابرو و قد بلندش
بگفت چشمان من خیلی فریباست / ز صورت هم نگو البته زیباست
ندیده عاشق زارش شدم من / اسیرش گشته بیمارش شدم من
ز بس هرشب به او چت می نمودم / به او من کم کم عادت می نمودم
در او دیدم تمام آرزوهام / که باشد همسر و امید فردام
برای دیدنش بی تاب بودم / زفکرش بی خور و بی خواب بودم
به خود گفتم که وقت آن رسیده / که بینم چهره ی آن نور دیده
به او گفتم که قصدم دیدن توست / زمان دیدن و بوییدن توست
ز رویارویی ام او طفره می رفت / هراسان بود او از دیدنم سخت
خلاصه راضی اش کردم به اجبار / گرفتم روز بعدش وقت دیدار
رسید از راه، وقت و روز موعود / زدم از خانه بیرون اندکی زود
چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت / توگویی اژدهایی بر من آویخت
به جای هاله ی ناز و فریبا / بدیدم زشت رویی بود آنجا
ندیدم من اثر از قد رعنا / کمان ِابرو و چشم فریبا
مسن تر بود او از مادر من / بشد صد خاک عالم بر سر من
ز ترس و وحشتم از هوش رفتم / از آن ماتم کده مدهوش رفتم
به خود چون آمدم، دیدم که او نیست / دگر آن هاله ی بی چشم و رو نیست
به خود لعنت فرستادم که دیگر / نیابم با چت از بهر خود همسر
بگفتم سرگذشتم را به «جاوید» / به شعر آورد او هم آنچه بشنید
که تا گیرند از آن درس عبرت / سرانجامی ندارد قصّه ی چت

.

.

.

نظر نظر نظر یادتون نره

.

.

دوستای گلم تا آپ بعدی از طرف من

یا علی فعلا...


برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, :: 20:52 :: توسط : فاطی
ماه ها....
 
از 3 نفر هرگز متنفر نباش :
فروردینی ها، مهری‌ها، اسفندی ها
... چـون بهتـرینن

... 3 نفر رو هرگز نرنجون:
اردیبهشتی ها ، تیری ها ، دی ـی ها
... چـون صادقن

3 نفر رو هیچوقت نذار از زندگیت برن:
شهریوری‌ ها ، آذری‌ ها ،آبانی ها
... چـون به درد دلت گوش میدن

3 نفر رو هرگز از دست نده:
مرداد ـی ها ، خرداد ـی ها ، بهمن ـی ها
... چـون دوست ِ واقعی ان

برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: سه شنبه 25 بهمن 1390برچسب:ماه ها, :: 13:35 :: توسط :
داداش یعنی چی؟
 
میگن داداش: یعنی زیاد بهم نزدیک نشو

میگن داداش: که وقتی مزاحم پیدا کردن بتونن با کمک داداشی ردش کنن

میگن داداش: که وقتی ناراحتن با یکی حرف بزنن

میگن داداش: که وقتی می خوان لج یکی رو در بیارن از داداش کمک بگیرن

میگن داداش: که گاهی چیزایی رو که نمی دونن ازشون یاد بگیرن

میگن داداش: یعنی من نمی خوام دوست پسر داشته باشم بی خیال من شو

میگن داداش: که هم باهات حرف بزنن هم از هر پیشنهاد ناراحت کننده ای در امان باشن

میگن داداش : وقتی می خوان برن بیرون بگن بیا با داداشم برو بیرون من راحت شم

میگن داداش : چون تو این سن یه حمال خوب بهتر از اینه که واسه یه کسی خرج کنن

میگن داداش : چون بنزین نیست از آژانس بهتر کار می کنه

میگن داداش : چون محبت داداش از دوست پسر بیشتر

برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: سه شنبه 25 بهمن 1390برچسب:داداش ینی چی؟, :: 13:24 :: توسط :
چیزی دراین تصویر میبینید؟؟؟؟؟؟؟؟؟


برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, :: 15:15 :: توسط : حاجی(مدیر وبلاگ)
دختران عنکبوتی






 


برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: پنج شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, :: 2:59 :: توسط : حاجی(مدیر وبلاگ)
پسر پادشاه

 

روزی روزگاری دخترکی فقیر دل به پسر پادشاه شهر بسته بود آنقدر که روز و شب در رویای او بود .
دخترک آنقدر سر به عشق پسر پادشاه سپرده بود که هیچ مردی در چشمانش جلوه نمی کرد . خانواده دخترک و دوستانش که از عشق او خبر داشتند به وی توصیه می کردند که دل از این عشق نا ممکن برگیرد . و به خواستگارانی که مانند خودش فقیر بودند پاسخ دهد . اما او تنها لبخند میزد . او می دانست که همگان تصور می کردند و عاشق پول و مقام پسر پادشاه شده . . . اما خودش می دانست که تنها مهر پاک او را در سینه دارد . روزگار گذشت تا خبری در شهر پیچید . پادشاه تصمیم گرفته بود دخترکی را از طبقه اشراف شهر برای پسرش انتخاب کند . اما پسر از پدر خواست تا شرط ازدواجش را خودش تعیین کند . پادشاه قبول کرد . و شاهزاده روزی تصمیم خود را اعلام کرد . . .
وی گفت : فلان روز تمام دختران دوشیزه ی شهر به میدان اصلی شهر بیایند تا من همسرم را از میان آنان برگزینم .
همه دختران خوب و بد ، زشت و زیبا  و فقیر و دارا به میدان شتافتند و پسر پادشاه در آنجا گفت : من قصد دارم همسرم را از میان دختران شهر خودم انتخاب کنم اما تنها یک شرط برای همسر من واجب است که من آن شرط را بازگو نمی کنم . تنها یک خواسته دارم . . .
من به تمامی دختران شهر تخم گلی را می دهم و آنان باید تخم گل را پرورش دهند و پس از مدتی گلی زیبا از آن رشد کند . هر دختری که سلیقه ی بیشتری را به خرج دهد و گلدان زیباتری را برای من بیاورد همسر آینده ی من خواهد بود .
دختران با شور و شعف تخم گلها را گرفتند که در میان آنها دخترک دل سپرده نیز تخمی از دستان پسر پادشاه گرفت . . .
دوستان دختر او را مسخره کردند که چرا فکر می کنی پسر پادشاه میان این همه دختران با سلیقه ی شهر تو را انتخاب می کند . . . !
اما دخترک لبخندی زد و پاسخ داد پرورش گلی که او خواسته نیز برایم لذت آور است . . .
روزها گذشت و کم کم زمان به روز موعود نزدیک می شد . . . اما دخترک هر چی بیشتر به گلدان خود می رسید و به آن آب می داد و از آن مراقبت می کرد گلی از آن نمی رویید . . . او روز به روز افسرده تر می شد . به گفته دوستانش پی می برد . تا روز موعود . . .   .
که همه دختران شهر با گلدان هایی زیبا و خوشبو راهی قصر شدند . . . یکی گلدانی از یاس های وحشی و دیگر نیز گلدانی از رزهای سرخ در دست داشتن یکی شب بوهای معطر و دیگری لاله های قرمز . . . اما دخترک عاشق با گلدانی خشک و خالی راهی شد . تنها به این امید که یک بار دیگر پسر پادشاه را ببیند . . .
شاهزاده که گلدان ها را یکی یکی می گرفت چشمش به گلدان دخترک افتاد و او را صدا کرد . . . سپس به نزد پدرش رفت و در گوش او چیزی گفت و پادشاه لبخندی به لب آورد . . .
پسر پادشاه بانگ بر آورد که همسر آینده من این دخترک است که گلدان خالی به همراه آورده . . .   .
همهمه ای راه افتاد . همه حتی دخترک با تعجب به وی نگاه می کردند . . . که پسر پادشاه گفت : مهمترین شرط من برای ازدواج صداقت همسرم بود . در حالیکه تمام تخم گلهایی که به دختران دادم سنگ ریزه ای بیش نبود و قرار نبود گلی از آن بروید ! و تنها کسی که به دروغ متوسل نشد این دخترک بود . . . !!
پس وی هیچ گاه در زندگی به من  دروغ نخواهد گفت . . . . . . . . .

برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:, :: 22:10 :: توسط : حاجی(مدیر وبلاگ)
چت وبدختی بخون خیلی باحاله.....

 

شدم با چت اسیر و مبتلایش شبا پیغام می دادم از برایش
به من می گفت هیجده ساله هستم تو اسمت را بگو، من هاله هستم
بگفتم اسم من هم هست فرهاد ز دست عاشقی صد داد و بیداد
بگفت هاله ز موهای کمندش کمان ِابرو و قد بلندش
بگفت چشمان من خیلی فریباست ز صورت هم نگو البته زیباست
ندیده عاشق زارش شدم من اسیرش گشته بیمارش شدم من
ز بس هرشب به او می نمودم به او من کم کم عادت می نمودم
در او دیدم تمام آرزوهام که باشد همسر و امید فردام
برای دیدنش بی تاب بودم زفکرش بی خور و بی خواب بودم
به خود گفتم که وقت آن رسیده که بینم چهره ی آن نور دیده
به او گفتم که قصدم دیدن توست زمان دیدن و بوییدن توست
ز رویارویی ام او طفره می رفت هراسان بود او از دیدنم سخت
خلاصه راضی اش کردم به اجبار گرفتم روز بعدش وقت دیدار
رسید از راه، وقت و روز موعود زدم از خانه بیرون اندکی زود
چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت توگویی اژدهایی بر من آویخت
به جای هاله ی ناز و فریبا بدیدم زشت رویی بود آنجا
ندیدم من اثر از قد رعنا کمان ِابرو و چشم فریبا
مسن تر بود او از مادر من بشد صد خاک عالم بر سر من
ز ترس و وحشتم از هوش رفتم از آن ماتم کده مدهوش رفتم
به خود چون آمدم، دیدم که او نیست دگر آن هاله ی بی چشم و رو نیست
به خود لعنت فرستادم که دیگر نیابم با چت از بهر خود همسر
بگفتم سرگذشتم را به «جاوید» به شعر آورد او هم آنچه بشنید
که تا گیرند از آن درس عبرت سرانجامی ندارد قصّه ی

 

 

 

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:, :: 21:2 :: توسط : حاجی(مدیر وبلاگ)
دخترای (ذلیللللللللللللللللللللللل)))))))

همیشه از بین 1000 تا دختر 999 تا ذلیل از اب درمیان  میدونین چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بیایین ادامه مطلب


برچسب‌ها: <-TagName->


ادامه مطلب...


ارسال شده در: شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 14:37 :: توسط : حاجی(مدیر وبلاگ)
الاغ
 
تو عصر موشک و فضا، الاغ سواری عالیه
کنار بنز و زانتیا، دیدن گاری عالیه
بعدسیگار و پیپ و اکس، چپق کشیدن بهتره
ماهواره ها برن کنار، ستاره چیدن بهتره
بسکه فراوونه کلاغ، قناری قارقار می کنه
از هرچی آوازه خوشه، آدمو بیزار می کنه
سینما و تاتر چیه، سیا بازی قشنگ تره
رو حس و حال آدما، لی لی کنون نمی پره
اصغر آقا اَسی شده، موهاشو های لایت می کنه
زیر ابرو شو بر می داره، تیپ شو ری رایت می کنه
تو این قاراشمیش شدید، صغرا خانم ولنسیاس
عجب زمونه ای شده، دنیا رو باش دس کیاس
پیتزا و استیک ولش، سیخ جیگر نصیب ماس
آبگوش خوراک اعیوناس، اشکنه راس جیب ماس
از رپ و راک و پاپ نگو، ابرام غزل خونو می خوام
شبای صاف و ماه نو، صفای ایوونو می خوام
پپسی کولا ارزونی تون، قرتی بازی دیگه بسه
کاهو سکنجبین می خوام، آب قناتم هوسه
قدیم ندیما یادته؟ تهرون هوای خوبی داشت
شیرونیای حلبی، سقفای تیر چوبی داشت
آپارتمانای عجیب، با برج و بارو مد شده
مدرنه آب حوض کشی، باز دَسه جارو مد شده
عطرای پاریسی چیه، گلاب قمصر بیارین
تو جیبای بی برکت، یه مُش گل یاس بذارین
اینترنت و فکس و موبایل، تلویزیون و رادیو...
رد پای تمدنو، همینجوری بگیر برو...
شلوغ پلوغه سرمون، جا واسه دل نمی مونه
قدر من و تو رو حاجی، هیشکی دیگه نمی دونه
به جای ایمیل جون من، نامه ی دَسی بنویس
شیک بازی رو کنار بذار، اونی که هَسی بنویس
دنیا مثه راز بقاس، از صلح و آشتی بنویس
از روزگار خوبی که، اونوقتا داشتی بنویس

برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 11:13 :: توسط :
ذليلي(ضد پسر)

بیچاره پسرا وقتی به دنیا میان مادرذلیلند

وقتی میرن مدرسه معلم ذلیلند

وقتی یه کم بزرگ میشن و نوجوون دوست ذلیلند

وقتی ازدواج میکنن زن ذلیلند بازم میگم زن ذلیلند

وقتی میمیرن ذلیل مردن


برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: شنبه 22 بهمن 1390برچسب:ضد پسر,ذليلي, :: 11:4 :: توسط :
رفاقت

دو تا دوست بودن كه هر شب به مـــي    خانه ميرفتن ....

 

يه روز اون يكي تنهايي مي ره مي خونه به ســــــــاقي ميگه:

دوتا پيك بريز...

ساقي ميگه:تو كه فقط يكي هستي؟

ميگه:يكيش واس خودم يكيش به سلامتـــــــــــــي رفيقم....

يه سال مي گذره و دوباره رفيقه ميره مـــــــــــــي   خونه...

به ساقي ميگه:يكي بريز...

ساقي ميگه:به همين زودي دوســـــــتتو فراموش كـــــــردي؟

ميگه:نـــــــــه خودم ترك كــــــــــردم....

بريز به سلامتــــــــي .... رفيقــــــــــم


يكي شون برحسب اتفاق مي ميره


برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, :: 10:54 :: توسط :
دخترا

یه دختر خوب هیچوقت زودتر از اینکه از شیر بگیرنش عاشق نمیشه
یه دختر خوب بیشتر از 3 ساعت توی حموم نمیمونه
یه دختر خوب به خاطر بعضی مسائل چترش را باز نمی کنه

یه دختر خوب وقتی بلد نیست رانندگی کنه چرا باید زور بزنه و با گل پسرا کل کل کنه
یه دختر خوب توی روی مامانش وانمیسته و به خاطر قراری که داره (و سرکاره)100000 تا دروغ نمیگه

یه دختر خوب از مثلاً 6 ساعت وقت کلاس خودش 5 ساعتش رو نمی پیچونه تا بره پیشه ...اره
خصوصیات دخترا
- تا زبونشون باز میشه عوض مامان بابا میگن شوهر1
- حالشون از پسرا به هم میخوره ولی نمی دونم چرا 666 تا دوست پسر دارن؟2
- اگه خونشون آتیش بگیره بین بابا و لوازم آرایش حتما لوازم آرایش و انتخاب می کنن3
- نون شب ندارن بخورن ولی پول عمل دماغشونو ردیف میکنن4
- همه خوشکل و خوش هیکلن5


دروغ دختر ها
تو برام مثل داداشی = یعنی جلو تر نیا

من تو رو اندازه داداشم دوست دارم=چون حالم از داداشم به هم می خوره
از دست من ناراحتی=هستی كه باش به من چه
من حالم بده = یعنی باید ببریم كافی شاپ و كلی چیز برام بخری
من فقط با تو حرف می زنم = با بقیه می خندم

من همیشه پیشت می مونم = مخصوصا وقتی كه كمیته بیا

آقا پسرا خیلی خودشونو نگیرن
دختر خانما هم خیلی ناراحت نشن


مطلب پایین رو بخوید

هیچ میدونی همه چیز های خوب خانوم هستن
خورشید خانوم-مهتاب خانوم-پروانه خانوم
اما همه چیز های بد آقا هستن
آقا دزده-آقا گاوه-اقا گرگه

اقا پسرا عصبي نشين برا شماهاهم مينويسم فقط به من نظر بدين نه حاجي


برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: شنبه 22 بهمن 1390برچسب:ضايع كردن پسرا,ضد پسر, :: 10:37 :: توسط :
رزم رستم و ویروس(رزم کوثرو حاجی)

كنون رزم virus و رستم شنو

دگرها شنیدستی این هم شنو

كه اسفندیارش یكی disk داد
بگفتا به رستم كه ای نیكزاد

در این disk باشد یكی file ناب
كه بگرفتم از site افراسیاب

برو حال می كن بدین disk هان!
كه هم نون و هم آب باشد در آن

تهمتن روان شد سوی خانه اش
شتابان به دیدار رایانه اش

چو آمد به نزد mini tower اش
بزد ضربه بر دكمه power اش

دگر صبر و آرام و طاقت نداشت
مران disk را در drive اش گذاشت

نكرد هیچ صبر و نداد هیچ لفت
یكی list از root دیسكت گرفت

در ان disk دیدش یكی file بود
بزد enter آنجا و اجرا نمود

كز ان یك demo گشت زان پس عیان
به فیلم و به موزیك و شرح و بیان

به ناگه چنان سیستمش كرد hang
كه رستم در آن ماند مبهوت و منگ

چو رستم دگر باره reset نمود
همی كرد هنگ و همان شد كه بود

تهمتن كلافه شد و داد زد
ز بخت بد خویش فریاد زد

چو تهمینه فریاد رستم شنود
بیامد كه لیسانس رایانه بود

بدو گفت رستم همه مشكلش
وز ان disk و برنامه خوشگلش

چو رستم بدو داد قیچی و ریش
یكی bootable   دیسك آورد پیش

یكی toolkit اندر آن disk بود
بر آورد آن را و اجرا نمود

همی گشت toolkit هارد اندرش
چو كودك كه گردد پی مادرش

به ناگه یكی رمز virus یافت
پی حذف امضای ایشان شتافت

چو virus را نیك بشناختش
مر از boot sector بر انداختش

یكی ضربه زد بر سرش toolkit
كه هر بایت ان گشت هشتاد bit

به خاك اندر افكند virus را
تهمتن به رایانه زد بوس را

 چنین گفت تهمینه با شوهرش
كه این بار بگذشت از پل خرش

دگر باره اما خریت مكن
ز رایانه اصلا تو صحبت مكن

قسم خورد رستم به پروردگار
نگیرد دگر disk از اسفندیار

البته عنوانو شوخي كردم به دل نگيريا


برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: شنبه 22 بهمن 1390برچسب:رستم و ويروس, :: 10:34 :: توسط :
پسر باهوش

زمانی که نادر شاه افشار عزم تسخیر هندوستان داشته در راه کودکی را دید که به مکتب می‌رفت. از او پرسید: پسر جان چه می‌خوانی؟

- قرآن.

- از کجای قرآن؟

- انا فتحنا….

نادر از پاسخ او بسیار خرسند شد و از شنیدن آیه فتح فال پیروزی زد. سپس یک سکه زر به پسر داد اما پسر از گرفتن آن امتناع کرد!

نادر گفت: چر ا نمی گیری؟

گفت: مادرم مرا می‌زند می‌گوید تو این پول را دزدیده ای.

نادر گفت: به او بگو نادر داده است.

پسر گفت: مادرم باور نمی‌کند. می‌گوید نادر مردی سخاوتمند است. او اگر به تو پول می‌داد یک سکه نمی‌داد. زیاد می‌داد!


حرف او بر دل نادر نشست یک مشت پول زر به جیب او ریخت.


از قضا انچه مشهور تاریخ است در ان سفر محمد شاه گورکانی پیروز شد


neja oshakh chakh da olma
dikh nadidan pol kasakh


برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: شنبه 22 بهمن 1390برچسب:پسر باهوش, :: 10:31 :: توسط :
مسافر خسته ي من

 


 

آهای مسافر خسته من ، دستت را بگذار بر روی دل من. میبینی که من نیز مثل تو خسته ام ، میبینی که من نیز مثل تو با غمها نشسته ام. آهای مسافر خسته من ، عاشق دل شکسته ات شده ام ، ببین مرا که محو نگاه زیبایت شده ام. من اینجا و تو آنجا هر دو دلشکسته ایم ، تا اینجا هم اگر نفسی است برای هم زنده ایم. من برای تو میشکنم و تو برای من ، راه راست بی فایده است ، تقلب میکنیم تا زندگی مات شود در این دایره غم… آهای مسافر خسته من ، شب آمده و باز هم یاد تو در دلم ، ستاره ها خاموش ، من مانده ام و وجودم که در حسرت است ، در حسرت یک آغوش …. آغوشی که لذتش تنها با تو است ، دنیا خواب است ، کاش بودی که بیداری ام تا سحر عادت است. آهای مسافر خسته من ،کجا میروی ، جایی نداری برای رفتن ، همه جا ماندنیست ، جز اینجا که نمیتوانیم بمانیم برای هم…. شعر غم میخوانم و اشک در چشمانت ، غم برای یک لحظه رود درمان میشود آن درد حال پریشانت. من برای تو فدا میشوم و تو برای من ، همه وجودم فدایت ، تو آرام بمان تا خیالش راحت شود دل من.. آهای سرنوشت ، با ما هم؟ ما که در زندگی به ناحق باختیم و چیزی نگفتیم،  در آتش عشق سوختیم و باز هم سکوت کردیم ،  با غمها همنشین بودیم و با حسرت نشستیم ، هر چه رفتیم، آخر راه بن بست بود و باز هم نشکستیم! رفتیم و رفتیم تا آخر راه ، آخرش پیدا نشد و ما نشستیم چشم به راه… آهای مسافر خسته من ، دستت را بگذار در دستان من … میبینی که تا اینجا هم با تو ماندم، گفته بودم تا آخرش ، آخر قصه  را هم برایت خواندم….

 


برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: جمعه 21 بهمن 1390برچسب:, :: 18:52 :: توسط : حاجی(مدیر وبلاگ)
حاجی

دستت درد نکنه کوثر  چرا بیشتر ننوشتی


برچسب‌ها: <-TagName->


ارسال شده در: جمعه 21 بهمن 1390برچسب:, :: 11:58 :: توسط : حاجی(مدیر وبلاگ)
درباره وبلاگ
سلام دوستان به وبلاگ خودتون خوش اومدین ........عاشق پرسپولیسم و همیشه پرسپولیس سرور اس اس هس......نظر یادتون نره لطفا ....مشکلی چیزی بود در خدمت هستیم.......
پیوندهای روزانه
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کل کل بیا تو و آدرس.haje.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 43
بازدید ماه : 579
بازدید کل : 375172
تعداد مطالب : 315
تعداد نظرات : 602
تعداد آنلاین : 1

كد موسيقي براي وبلاگ



 
 

قالب رنگارنگ